دختر روی زمین دراز کشیده بود و می نوشت بابا آب داد . پدر پارچ آب را روری سفره کوبید و داد زد . کار همیشه اش بود . مادر گریه کرد و بلند شد. چادرش را سر کرد . کار همیشه اش نبود . دختر در کتابش به دنبال جمله ی مادر رفت گشت .
آشنا
پنجشنبه 11 خردادماه سال 1385 ساعت 08:31 ق.ظ
salam dost aziz khobi siamak jan aziz man too link hat didam jaye 1 link Boot yahoo kameh age khasty tabadol link koni khabaram kon rasty bar name haye yahoo 7 Final daram va Booter hash khosh bahsi behshad bye
سلام
خیلی قشنگه
سلام دوست من
خوبی ؟ عکس و مطلب جالبی بود. راستی مرسی که در فکرم بودی. همیشه موفق و پیروز باشی.
بای
salam dost aziz khobi siamak jan aziz man too link hat didam jaye 1 link Boot yahoo kameh age khasty tabadol link koni khabaram kon
rasty bar name haye yahoo 7 Final daram va Booter hash khosh bahsi
behshad
bye
مامانش کجا رفت؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
سلام
مرسی سر زدی.... خوشحال شدم
باور کن سرم خیلی شلوق بود این هفته اصلا نت نیومدم
امیدوارم همیشه موفق بشای و شاد
.................سوگند
منو بیشتر از این شرمنده نکنید .
مرسی .
همیشه تا دنیا دنیاست همین بوده و خواهد بود!
زندگی آب راهی است به نام وفا ...میریزد به جویی به نام صفا ...
میرود به رودی به نام عشق ... میرسد به دریایی به نام وداع ...
کاش هیچ وقت به دریا نمی رسید
سلام سیامک عزیز
خیلی زیبا بود
ممنون از اینکه بهم سر زدی و ممنون از کامنتت
باز هم منتظرتم
شاد باشی